با سلام خدمت کاربران سایت عکس نوشته در این پست سری جدید عکس اسم خاطره برای شما عزیزان آماده کرده ایم امیدوارم از 18 عدد عکس اسم خاطره خوشتان بیاید. و داخل تلگرام و سایر شبکه های اجتماعی استفاده کنید.
خاطره اسم دخترانه است، معنی خاطره: (عربی) یادبود، یاد، ذهن، حافظه، خاطر.
ریشه اسم خاطره
اسم عربی
[divider]
در خاطره ی خانه صدای تو نشسته است
این پنجره عمریست به پای تو نشسته است
[divider]
اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ
اقرار میکنم درآمدم از پا … دلم گرفت …
[divider]
برگ برگ خاطرات کهنه را وا می کنم
حاصل آن روزهایم را تماشا می کنم
خیس از مرور خاطره های بهار بود
ابری که روی صندلی چرخدار بود
[divider]
کوچه درکوچه به دستان توعادت میکرد
شهری ازخاطره منهای کسی هست که نیست
[divider]
به عکس های خودم خیره ام ، کدام منم ؟
زمانه خاطره های مرا کجا برده است
[divider]
مثل کوهی که به تهدید فرو میریزد
مثل ارگی که فقط خاطره از بم دارد؛
[divider]
حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده است
قول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم!
[divider]
همیشه در دل همدیگریم و دور از هم
چقدر خاطره داریم با مرور از هم
[divider]
مثل کبوتری نگرانم که هر غروب
از پشت بام خاطره هایم پریده ام
[divider]
و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم
با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را…!
آه ای همدم دیرینه مرا یادت هست
ذره ای از من و آن خاطره ها یادت هست
[divider]
رفتیّ و من بی خاطره در خویش شکستم
در نامه نوشتم : نگَزیده ست کَک من
[divider]
باز باران پر از خاطره ای می بارد
لحظه هایم عطش خشکی صحرا دارد
[divider]
راه می افتم وسط خاطره ها.
انگار باران می بارد،
از چشم های من یا آسمان؟
نمی دانم!
[divider]
دوستت دارم
با خاطره ای که هرگز به خاطرم نیست
می چرخم
و دنیای تو را
با چین های دامنم
به کشف بکر یک خاطره دور می رسانم
موهایم را نباف
این وحشی رام نشدنی سیاه
تجسم پریشانی قلب من است
وقتی تو نگاهم نمی کنی.
[divider]
چشم وا کردم و دیدم که خدایم تو شدی
دفتر پر غزل خاطره هایم تو شدی
[divider]
شالِ من
نمیتواند خاطرهی شانههایت را از خاطر ببرد
یک نفر هست
که خود نیست
ولی خاطرهاش
صبح ِ هر روز
مرا سخت بغل میگیرد.
[divider]
مسیح نیستم
اما
تنها که می شوم
خاطره های زیادی را
زنده می کنم…
[divider]
تنها
هنگامی که خاطره ات را می بوسم
درمی یابم دیری است که مرده ام
[divider]
قصه زلفش چون نمی گویم به کس
زانکه خاطره ها پریشان می شود
[divider]
چون روشنی، از دیده ما رفتی
با خاطره باد صبا رفتی
[divider]
همه در خاطرم از شاهد رؤیائی خویش
بگذرد خاطره با دلکشی رؤیایی
[divider]
فرخ خاطر من خاطره شهر شماست
خود غم آبادم و خاطر فرح آباد هنوز
[divider]
با چنین دلکشی ای خاطره یار قدیم
حیفم آید که تو در خاطر اغیار آئی
[divider]
نکرده دانه خود پاک چون ستاره صبح
غبار خاطره این آسیانباید شد.
اسرار جهان چگونه پوشیده شود
بر خاطره آنکه با تو محرم باشد
[divider]
چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم
[divider]
مرده بودم من و این خاطره عشق و شباب
روح من بود و پریشان به مزار آمده بود
[divider]
زندگی حکمت اوست
زندگی دفتری از خاطره هاست
چند برگی را تو ورق خواهی زد
ما بقی را قسمت
دلتنگ نشدی ببینی چگونه خوبترین خاطره ها
بی رحم ترینها میشود
[divider]
کابوس نبودی که رهایت بکنم
از خاطره عشق جدایت بکنم
آنقدر عزیزی که دلم می خواهد
هر چیز که دارم فدایت بکنم
[divider]
گاهی میان بی رحمی هایت محبت کنی بد نیست
نگذار روزی که جدا شدیم
خجالت زده ی خاطره هایم باشی
[divider]
به صدایت که معتاد شدم
رفتی حالا هر روز خاطره تزریق میکنم
[divider]
دلتنگی سهم ماست
از خاطراتی که یک روز خاطره نبودند، زندگی بودند
[divider]
ای ارزنده ترین خاطره زیبایی
زندگی را به بهانه تو بهانه کردم