با سلام خدمت کاربران سایت عکس نوشته در این مطلب سری جدید عکس اسم اسرا آماده کرده ایم امیدوارم از عکس نوشته ها اسرا خوشتان بیاد.
اسرا اسم دخترانه است، معنی اسرا: (عربی) 1- به شب راه رفتن، در شب سیر کردن؛ 2- معراج پیامبر اسلام(ص)؛ 3- (اَعلام) نام هفدهمین سورهی قرآن کریم دارای صد و یازده آیه.
اسم عربی
فراوانی اسم اسرا در حال حاضر تقریباً 15050 نفر با اسم اسرا در قید حیات می باشند (این آمار تا سال 94 می باشد).
[divider]
قنوتی آتشین… سجاده تر شد
سبو میخانه جام و باده تر شد
دعایی زیر لب…آمین ساغر
دل سرگشته ام آماده تر شد
تو هم آمین بگو…عجل وفاتی
گمانم دل بریدن ساده تر شد
[divider]
آتشی در دل این سوخته برپا کردی
سوختیم و در آیینه تماشا کردی
با دل غمزده از کوی تو رفتم چه عجب
رسم معشوق همانست که با ما کردی
هرچه کردند رقیبان ستم و ظلم به ما
تو به یک غمزه مستانه به یک جا کردی
[divider]
نیمه شبی بود و دلم پرشرر
غصه به دل قصه هجران به سر
حال عجیبی به دلم دست داد
ناب ترین حادثه شد جلوه گر
بند دلم خورد گره با دلت
هرچه که شد فاصله ها بیشتر
[divider]
در هر نفس از شوق تو در تاب و تبی خوش
بی روی تو نگذشت مرا روز و شبی خوش
یا رب! سببی ساز جز این چاره ندارم
کین قصه به پایان نرسد بی سببی خوش
بیچاره ترین عاشق بی جل و پلاسم
دل کرده ام ای دوست به چشمی و لبی خوش!…
[divider]
میان یک سبد یاس و عقاقی
گرفتم جام می از دست ساقی
طبیب اما مرا فرمود تجویز
به یک جرعه نماند از تو باقی
مرا از مرگ می ترساند ای دل
ولا تدری بها کیف اشتیاقی…!
ز کدام رَه رسیدی؟ زِ کدام در گذشتی؟
که ندیده دیده ناگه به درونِ دل فتادى؟
[divider]
امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تورا
از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد؛ گریه کرد
.
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود، در دلِ سنگش اثر نکرد!
[divider]
پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو
روزی که اتفاق پریدن در اوفتد
[divider]
می تراود حسرت آغوش از آغوش ما
زخم را نتوان دهان از شکوه بیداد بست
[divider]
هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است
خاقانی
[divider]
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید
دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد
بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
رابعه قزداری
[divider]
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلیوش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
[divider]
صبح چو حسن تو کرد روی به باغ آفتاب
مشغله از ره براند، مشعلهدار تو شد
[divider]
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ،
سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
[divider]
بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو
کجا دیدی که بی آتش کسی را بوی عود آمد؟!
[divider]
حالیا چشم دلم بر همه چیز، کند از روزن امید نگاه
چه شکوهی ست در این کلبهٔ تنگ!، چه فروغی ست در این شام سیاه!
[divider]
این سنگ خدایان که تبر می شکنند
روزی که بیایی از کمر می شکنند
بردار تبر را و بزن ابراهیم!
بت های بزرگ زودتر می شکنند
[divider]
من و تو و دو چشم سیاه
تو از کهکشان دل من رد شدی
من افتاده ام در سیاه چاله ها
آسمان کِشتیِ ارباب هنر میشکند
تکیه آن بِه که بر این بحر معلّق نکنیم
[divider]
دیشب
قلبم را در کاسه رویا گذاشتم
بردم کنا پنجره
ماه به من لبخند زد
از پنجره آمد به دام من افتاد
تمام اتاق،
خیس شد از اشک شوق
تنهایی ام را باد با خود برد!
[divider]
زندگی
سفر عشق است
ارزش ما در این سفر
به اندازه رنجی ست که می کشیم
[divider]
سلام ای همسفر!
سفر زندگی در مسیر افسون مهری ست
که بر دل می نشیند
[divider]
من و تو
در کوچه های پیچ در پیچ سرنوشت
با بیم و امید رویاناک
در اندیشه …
دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است
چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشکتمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟
درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت