شعرهای کودکانه کوتاه و بلند بسیاری برای کودکان در سنین مختلف سروده شده است. شعر کودکانه جذاب و سرگرم کننده است و در آموزش مفاهیم اساسی زندگی به کودکان کمک میکند به عنوان مثال شعرهای کودکانه در مورد صداقت که ارزش راستگویی و صداقت را به با شعرخوانی برای کودکان بیان میکند و همچنین به آنها امکان میدهید که لغات بیشتری را به خاطر بسپارند؛ با این کار هم قدرت حافظه آنها تقویت میشود و هم گنجینه لغاتشان افزایش مییابد. در مطلب حاضر میتوانید زیباترین اشعار کودکانه را بخوانید.
*****
عروسک قشنگم هنوز تو رختخوابه
نمی دونه که بیرون آفتاب داره می تابه
عروسک کوچولو خواب و دیگه رها کن
ببین آفتاب در اومد پاشو چشماتو وا کن
پرنده های روی بوم دارن آواز می خونن
خوب صداشونو گوش کن ببین چه ناز می خونن
به من بگو که وقتی همه جا غرق نوره
با چشمای شیشه ایی دنیای ما چه جوره
*****
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت: آخ
وایسا، وایسا، کارت دارم
من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه، بازه
شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردم
پس می رم پیش مامانم
اونجا می مونم
مادر موشه عاقل بود
زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون!
این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه
*****
سلام مداد زردم
بازم نقاشی کردم
آهای مداد آبی
بیداری یا که خوابی
آسمونو آبی کن
روزشو آفتابی کن
می خوام چمن بکارم
مدادشو ندارم
چمن که آبی رنگ نیست
زرد که باشه قشنگ نیست
مداد آبی و زرد
باید بهم کمک کرد
رنگ شما دوهر تا
میشه یه سبز زیبا
رنگو رو هم بذارید
اینجا چمن بکارید
*****
نی نی توی حیاطه
چشمش به آسمونه
منتظره برف بیاد
از ابر، دونه دونه
به ابر میگه: «چرا کم
برف میآری واسه مون
زمستونه! لم نده
بیکار توی آسمون
برفهای دیروز تو
هی چیکه چیکه آب شد
اون آدم برفیای که
ساخته بودم خراب شد
برفهای سردتر بریز
توی حیاط خونه
برفی که زود آب نشه
یکی دو روز بمونه!»
*****
شب، شب، شب
شب اومد ـ کدوم شب؟
اون که موهاش سیاهه
رو دامنش یه ماهه
ـ کدوم ماه؟
ـ اون که تو آسمونه
قشنگه، مهربونه
چادر نقره داره
دور و برش پر شده از ستاره
ـ کدوم، کدوم ستاره؟
ـ ستاره ای که مثل یک چراغه
مثل گلای یاس توی باغه
میخوام بیاد پایین منو ببینه
مثل گلی رو دامنم بشینه
افسانه شعبان نژاد
*****
حاجی لک لک
کجا رفتی؟
-رو بلندی
چی چی خوردی؟
-نون قندی
مال من کو؟
-گربه خورده
اگر گربه رو ببینم
سر دمشو می چینم
*****
یک، یک دوستی داشتم
دو، دوستش می داشتم
سه، سپاسگزارم
چهار، چاره ندارم
پنج، پنجه آفتاب
شش، شیشه ی عمرم
هفت ، هفت تیر به دستم
هشت ، هشت ساله دختر
نه ، نوروز امسال
ده ، ده ساله دختر
یازده ، ریزه میزه
دوازده ، گل می ریزه
*****
توپولویم توپولو
صورتم مثل هلو
قد و بالام کوتاهه
چشم و ابروم سیاهه
مامانه خوبی دارم
میشینه توی خونه
می دوزه دونه دونه
می پوشم خوشگل می شم
مثل دسته گل می شم
*****
اتل متل حسنی تو خواب راه می رفت
داشت دوباره به خونه ماه می رفت
پیاده بود او ؟ نه بابا سواره
سوار چی ؟ قایق ابر پاره
تند و سریع به خونه ماه رسید
ستاره شد صورت ماه رو بوسید
حسنی حالا تو باغ آسمونه
دلش می خواد کنار ماه بمونه
*****
جوجه جوجه طلایی
نوکت سرخ و حنایی
تخم خود را شکستی
چگونه بیرون جستی؟
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه کس ز من خبر داشت
گفتم چنین جای تنگ
نیاورد به جز ننگ
به خود دادم یک تکان
مثل رستم پهلوان
تخم خود را شکستم
یکباره بیرون جستم
*****
ای زنبور طلایی نیش می زنی بلایی
پاشو پاشو بهاره گل وا شده دوباره
ای زنبور طلایی نیش می زنی بلایی
پاشو پاشو بهاره عسل بساز دوباره
*****
لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه
*****
دکتر چه مهربونه درد منو میدونه
زخم منو میبنده با شوخی و با خنده
میگه مریض کوچولو کوچولو و کوچولو
برو بخواب تو خونه دوای تو همینه
تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت
*****
توی خیابون شما
سال های سال مهمونم
چشمای من سبز و زرد و قرمزه
گوشای من پر از صدای بوق و ترمزه
وقتی که قرمزم به تو میگم ایست
که حالا نوبتت نیست
سبز که میشم به رنگ سبز برگها میگم بفرما
موقع ایست ماشینا یواش برو یواش بیا
*****
گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به مویش
*****
اتل متل حسنی تو خواب راه می رفت
داشت دوباره به خونه ماه می رفت
پیاده بود او؟ نه بابا سواره
سوار چی؟ قایق ابر پاره
تند و سریع به خونه ماه رسید
ستاره شد صورت ماه رو بوسید
حسنی حالا تو باغ آسمونه
دلش می خواد کنار ماه بمونه
*****
دویدمو دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین
بود قصه ما همین بود