عکس نوشته دلم گرفته غمگین و احساسی در میان دختران و پسران جوان بسیار مورد استفاده قرار می گیرد و به اشتراک گذاشتن این عکس نوشته ایده ای است که این روزها توسط خیلی از آنان برای بیان احساسات استفاده می شود.

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته پدر

    برای شادی روحم… کمی غــزل، لطفاً
    دلم پر از غم و درد است… راهِ حل لطفاً
    همیشه کام مـــــرا تلخ می کند دنیـا…
    به قدرِ تلخیِ دنیــــای تان… عسل لطفاً
    مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدم هـا…
    فقـــــط برای دمی… گریـــــه لااقـل ،لطفاً
    کسی میان شما عشق را نمــــی فهمد…
    ادا…دروغ… بس است این همــه دغل لطفاً
    کجاست کوه کنـــــی تا نشان دهد اصلاً…
    به حرف نیست که عاشق شدن… عمل لطفاً
    به زور آمـــــده بودم… به اختیـار مــــرا…
    ببر به آخرِ دنیـــــا… از ایـن محــــل لطفاً
    نمانده راهِ زیادی… کنــــار قبرستـــــان
    پیاده میشوم اینجا همیـن بغل لطفا

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته از خودم

    چو در بستی به روی من بکوی صبر رو کردم
    چو درمانم نبخشیدی بدرد خویش خو کردم
    چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
    به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
    فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
    ز حال گریه ی پنهان حکایت با سبو کردم
    صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
    ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
    حراج عشق و تاراج جوانی ، وحشت پیری
    در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم
    (شهریار)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته ای خدا

    ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی
    کاسه ای لبریزم و صبر و قرارم نیستی
    همچو برگ از شاخسار چشم تو افتاده ام
    در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی
    روح غمگینم جهانی را مکدر می کند
    غرق در اندوهم اما غم گسارم نیستی
    نا مسلمان بودم و ایمان من مهر تو بود
    دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی
    یوسف گمگشته ای در راه کنعانم چه سود
    دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته آسمون

    تو دستت را تکان دادی، هوا لبریزِ ماتم شد
    نگاهت را که چرخاندی، نگاهم نقشی از غم شد
    همان آنی که رویت را به سمت راه گرداندی
    شکستم، زانوانم سست شد، پشتم کمی خم شد
    قدم برداشتی، با هر قدم بیمارتر گشتم
    قدم برداشتی، مُردم، قیامت شد، جهنم شد
    جدایی نم‌نمک جانِ مرا از من گرفت اما
    نفس‌هایی که می‌آید مرا زجر دمادم شد
    نفس جاری است اما من… عمیقاً مرده‌ام در خود
    خدا لعنت کند… از هر چه ترسیدم مجسم شد
    پس از تو هیچ لبخندی، مرا بیخود نکرد از خود
    پس از تو دیگر آن دیوانه‌ی سابق نخواهم شد
    میانِ تارِ موهایت، جهانی ساختم اما
    تو رفتی و از آغوشم، شکوهِ یک جهان کم شد

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس با نوشته دلم گرفته

    گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز
    می‌نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز
    باورش می‌آید از من دعوی وارستگی
    خود نمی‌داند که چون آورده در دامم هنوز
    اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر
    این خود آغاز است تا خود چیست انجامم هنوز
    من به سد لطف از تو ناخرسند و محروم این زمان
    از لبت آورده سد پیغام دشنامم هنوز
    صبح و شام از پی دوانم روز تا شب منتظر
    همرهی با او میسر نیست یک گامم هنوز
    من سراپا گوش کاینک می‌گشاید لب به عذر
    او خود اکنون رنجه می‌دارد به پیغامم هنوز
    وحشی این پیمانه نستانی که زهر است این نه می
    باورت گر نیست دردی هست در جامم هنوز
    (وحشی بافقی)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس با نوشته ی دلم گرفته

    ﺭﻧﮓ ﺍشکم ﺑﯽ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
    ﺳﺮفه ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺎﺯگیها ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
    ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺕ کاﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺳﺖ ﭼﺸﻤﻢ ﻣﯽﺩﻫﺪ
    رفته رفته عینکم ته ﺍستکانی ﻣﯿﺸﻮﺩ
    ﻫﺮچه ﻏﻢ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺍشک ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ
    ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﭘﺸﺖ پلکم ﺑﺎﯾﮕﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته برایت

    درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما
    مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما
    سینه های عاشقان جز از شما روشن مباد
    گلبن جان های ما خندان مبادا بی شما
    عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او
    تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی شما
    عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده
    جان ما را دیدن ایشان مبادا بی شما
    جان های مرده را ای چون دم عیسی شما
    ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما
    (مولانا)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته بارون

    دوست میدارم که با خویشان خود بیگانه باشم
    همدم عقلم چرا همصحبت دیوانه باشم
    دل به هر کس کی سپارم من در دلها مقیم
    تا نتوانم شمع مجلس شد چرا پروانه باشم
    آزمودم آشنایان را فغان از آشنایی
    آرزومندم که با هر آشنا بیگانه باشم
    مرغ خوشخوانم وگر در حلقه زاغان نشینم
    کی توانم لحظه ای در نغمه مستانه باشم
    مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم
    با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم مهدی سهیلی

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته برای استوری

    ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘــﺎ ﮔﺮ ﺑﺸﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ می ﺷﻮﺩ
    ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﻫﻢ ﺩمی ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ می ﺷﻮﺩ
    ﺳﻴــﻞ ﺑــﺎﺭﺍﻥ ﮔــــﺮ ﺑﺒــــﺎﺭﺩ ﺍﺯ ﻧﺴﻴـــــﻢ ﺻﻮﺭتی
    ﻏــﻢ ﻣﺨـــﻮﺭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺍی ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ می ﺷﻮﺩ
    ﻣﺨﺘﺼــــﺮ ﮔــﻮﻳﻢ ﺍﮔـــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻥ ﺷـﻮﺩ ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﺍی
    ﺟــﺎی ﻫــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻧﻪ ﺍی ﮐﺎخــی ﻧﻤﺎﻳـﺎﻥ می ﺷﻮﺩ
    ﺍﻱ ﺧــﺪﺍ …… ﻫــﺮﮔﺰ ﻧﺒﻴﻨـــﻢ ﺑﺸــﮑﻨﺪ ﻗﻠـــﺐ کسی
    ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ،ﺑﺎطﻨﺶ ﺍﺯ ﺭﻳﺸـﻪ ﻭﻳـــﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته بابایی

    در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
    می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
    می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
    چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
    باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است
    باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست
    شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
    یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست
    چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
    دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست
    وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو
    پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست
    می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
    باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته به انگلیسی

    نسترن با عطر موهایت هوایی می شود
    یاسمن سردرگم این دل ربایی می شود
    معجزه در شعر من از دیدن چشمان توست
    شک نکن با دیدنت موسی، عصایی می شود
    هر که در دامت بی افتد از همه عالم رهاست
    پیش تو حتّی قفس عین رهایی می شود
    هر شب از تکرار تو خیس است این بالش ولی
    دل خوشم با این نشانه روشنایی می شود
    من که می دانم سر آخر در دل چشمت شبی
    شاعری از شوق این دریا فدایی می شود
    (علی نیاکوئی لنگرودی)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته بدجور

    آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی
    نامه ای خیس به دستم برسانی بروی
    در سلام تو خداحافظی ات پیدا بود
    قصدت این بود از اول که نمانی بروی
    خواستی جاذبه ات را به رخ من بکشی
    شاخه ی سیب دلم را بتکانی بروی
    جای این قهوه ی فنجان که به آن لب نزدی
    تلخ بود این که به جان لب برسانی بروی
    بس نبود اینهمه دیوانه ی ماهت بودم؟
    دلت آمد که مرا سر بدوانی بروی؟
    چشم آتش! مژه رگبار! دو ابرو ماشه!
    باید این گونه نگاهی بچکانی بروی
    باشد این جان من این تو، بکُشم راحت باش
    ولی ای کاش که این شعر بخوانی بروی

    این مطلب را حتما بخوانید  عکس نوشته خاص و خفن

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته بابا جونم کجایی

    پشت این پنجره باران قشنگی ست گلم
    حال من حال پریشان قشنگی ست گلم
    قبل از آنی که بیایی چه کـــویری بودم
    زندگی با تو چه گلدان قشنگی ست گلم
    سرنوشت من و تو روز ازل تعیین شد
    فال ما داخل فنجان قشنگی ست گلم
    منِ لامذهبِ بی دین به تــــــــــو ایمان دارم
    خیلی این کفرِ من، ایمان قشنگی ست گلم
    (حاضــــــــــرم بنده چشمان سیاهت باشم)
    توی چشمان تو شیطان قشنگی ست گلم
    یوسفم…! بوی تو کافی ست مرا… این دنیا
    با حضور تو چه کنعان قشنگی ست گلــــــم
    شوق من را فقط آهــــوی رضا می فهمد
    پشت این دشت،خراسان قشنگی ست گلم

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته برا پروفایل

    ضربه خوردیم و شکستیم و نگفتیم چرا؟!
    ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟!
    جای “بنشین” و “بفرما”, “بتمرگی” گفتند..!
    ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟
    “تو” نگفتیم و “شمایی” نشنیدیم و هنوز
    ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟!
    دل سپردیم به آن “دال” سر دشمن و دوست
    دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا؟!
    چه “چراها” که شنیدیم و ندانیم چرا
    ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته بابا

    شعر بی نقطه :
    دلا کم رو سوی کاری که هردم درد سر دارد
    که هر کس در هوس گردد مراد دل هدر دارد
    درا در کوی دلداری که گردی محرم دلها
    دلی کو گرد او گردد همه در و گهر دارد
    اگر درد دلی داری مگو در مسمع هرکسی
    ره او رو سوی او رو که در هر کو دری دارد
    هوای وصل او داری اگر در سر، سحرگه رو
    که هر کس وصل او را در دعاهای سحر دارد

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته پدر برایم بهار بفرست

    سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی
    با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی
    سخت است دلت را بتراشند و بخندی
    هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی
    از درد دل شاعر عاشق بنویسی
    با مردم صد رنگ هماهنگ نباشی
    مانند قلم تکیه به یک پا کنی اما
    هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی
    سخت است بدانی و لب از لب نگشایی
    سخت است خودت باشی و بی رنگ نباشی

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته پروفایل

    من و انکار شراب این چه حکایت باشد
    غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
    تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
    ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
    زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
    تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
    زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
    عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
    من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ
    این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
    بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
    پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
    دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می‌گفت
    حافظ ار مست بود جای شکایت باشد

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته پسرونه

    شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
    روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
    متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
    حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست
    چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
    اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست
    نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
    لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
    ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
    قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
    لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
    چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست
    غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
    سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست
    از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
    این هم اگر چه شکوه شحنه به شاه کردنست
    عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من
    رو به حریم کعبه لطف اله کردنست
    گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
    پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست
    بوسه تو به کام من کوه نورد تشنه را
    کوزه آب زندگی توشه راه کردنست
    خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم
    بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته پروفایل دلم گرفته خدا

    زندگی عشق است و عشق افسانه نیست
    شوق پنهان در دل پروانه نیست
    زندگی یک عُمر با هم بودن است
    همدلی با مردم بیگانه نیست
    جام چشم عشق نوش جان ولی
    می درون ساغر و پیمانه نیست
    زندگی را هر قدم صد مُشکل پیچیده است
    راهکاری جُز خلوص و خلوت میخانه نیست
    عاشقان را دست و پا بستند با زنجیر . لیک
    عاشق لیلی شده مجنون . ولی دیوانه نیست
    مستی ام بیرون شد از سر . مانده در دل عاشقی
    داستان عشق لیلی قصه و افسانه نیست

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته پدرم دلم گرفته

    بیا فشرده تر از خوشه های انگورت
    بغل بگـــیر مرا با تمــــام منظــــورت!
    بغل بگیر چنان که صدای امواجـــم
    رسد به گوش اهالی ساحل دورت
    مرا حساب کن از آن هزارها ماهی
    کـــــه حاضـــرند بمیرند در دل تورت
    تو آن درخت اناری که می مکد هر روز
    زساقـه شهد سلیمانـــــی تو را مورت
    تو شاهزاده ای از پارس –نامت ایراندخت-
    و مــن نــواده ای از تیــــــرگــان شـــاپورت
    بگو پیالــه بیارد طبق طبق خیــــام
    به پاس خنــده ی عطاری نشابورت
    برهنه می شوم و رو به قبله ات بی جان
    بیاورد اگـــــــــر عطار سدر و کــــافــــورت
    تو اسب سرکش عشقی و دوست دارم من
    علف شـــــوم بــــه تمنــــای سبز آخــــورت!
    به قطره ای که مکیده ست از تنت ای گل
    عسل شده ست سراپــــا تمــــــام زنبورت
    به یاد خاطره هـامــان دوباره برپــــا کن
    بساط بوسه و لبخند و مجلس سورت
    عنان روسـری ات را به دست باد بده
    بپاش روی من از نغمه های پرشورت
    میان خلــوت آغــــــوش مـن توقف کن
    که بوسه ای بنشانم به گیسوی بورت…
    که کرده است در این قحطسالی گنجشک
    به قتل فاجـــــعه آمیــــز بــوســـه مجبــورت
    چنان مباش که فردا مورخان جهان
    گهـــی سزار بخوانند و گاه تیمورت
    شده ست چنگ من –ای ماه- از قفس سرشار
    ببین چــــــه آمــــده بـــر ایــن پلنـــــگ مــغرورت!

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته تنهام

    خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم
    غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم
    کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز
    چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنیم
    عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود
    ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم
    ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا
    عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم؟
    کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی
    با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم؟
    من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد
    سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم..

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته تو این بارون

    من ابر پربارانم اما وقت بارش نیست
    بغضم! ولی ترجیح دادم درگلو باشم
    ترسیده ام یک عمر از رویای بعد ازتو
    باید ولی باترس هایم روبرو باشم
    ازرفتنت ترسیدم و فصل زمستان شد
    من از تمام روزهای گرم، دلسردم
    ترسیدم و دل کندم ازاین عشق ، قبل از تو
    تابوده من از ترس مردن خودکشی کردم
    من گفته بودم کوهم اما کوه ها را هم
    یک بغض گاهی می شود از هم بپاشاند
    دنیا برای عشق جای کوچکی بوده
    بارفتنت شاید به من این را بفهماند
    من خسته ام ازاینکه دستان شفابخشت
    تنها برایم دست های بسته ای بودند
    حالا نه اما می رسد روزی که می فهمی
    مرداب ها یک روز رودخسته ای بودند
    بازخم هایت برتنم می میرم اما باز
    ازتو کسی این ظلم را باور نخواهد کرد
    درمن پس ازتو جا برای زخم خوردن نیست
    حال مرا چیزی ازاین بدتر نخواهد کرد
    صیادمن! دارد به آخر می رسد قصه
    دیگر عقاب سرکش خود را نخواهی دید
    غم هست باران هست یادت هست زخمت هست
    دیگر تو این دیوانه را تنها نخواهی دید
    آنقدر ماندن را برایش تلخ کردی که
    رفتن شده حالا دلیل شادی اش امروز
    یک روز دلتنگ قفس جان می دهد اما
    هرکس که خوشحال است از آزادی اش امروز

    این مطلب را حتما بخوانید  عکس نوشته نیمه شعبان با متن 99

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته تو بارون

    لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن
    بین روح و بدن ات فاصله تعیین کردن
    نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد «شک»
    نتوانست، بنا کرد یه توهین کردن
    زیر بار غم تو داشت کسی له می شد
    عشق بین همه برخاست به تحسین کردن
    آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام
    که نمانده است توانایی نفرین کردن
    «باوفا» خواندمت از عمد که تغییر کنی
    گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن
    «زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست»
    خط مزن نقش مرا موقع تمرین کردن!
    وزش باد شدید است و نخم محکم نیست!
    اشتباه است مرا دورتر از این کردن

    عکس نوشته دلم گرفته عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته تنهایی

    دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
    تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست
    قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
    گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست
    گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
    گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
    من همینقدر که با حال و هوایت گهگاه
    برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست
    فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز؟
    که همین شوق مرا، خوب ترینم کافیست

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دل گرفته تنهایی

    دوباره چشم سیاه تو خیره سر شده است
    و این برای من امروز دردسر شده است
    در آتشی که تو افروختی میان دلم
    تمام زندگی ام باز شعله ور شده است
    از آن زمان که تو مضمون شعر من شده ای
    غزل نوشتنم انگار ساده تر شده است
    میان این همه عید سعید در تقویم
    دوباره قسمت من سیزده بدر شده است
    به پای قافیه پیچیده پیچک زلفت
    و رشته رشته ی موی تو حیله گر شده است
    تو پرخروشی و در موج های گیسویت
    تمام درک من از عشق غوطه ور شده است
    حواسپرت تو هستم… ببخش… این حالت
    همیشه بوده و چندی است بیشتر شده است
    (محمد عابدینی)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفت تو این قفس

    چه می بینم ؟ خدایا ! باورم نیست
    تویی : همرزم من !‌ هم سنگر من
    چه می بینم پس از یک چند دوری
    که می لرزد ز شادی پیکر من
    تو را می بینم و می دانم امروز
    همان هستی که بودی سال ها پیش
    درین چشم و درین چهر و درین لب
    نشانی نیست از تردید و تشویش
    تو رامی بینم و می لرزم از شوق
    که دامان تو را ننگی نیالود
    پرندی پرتو خورشید ، آری
    نکو دانم که با رنگی نیالود
    تو را می دانم ای همگام دیرین
    که چون کوه گران و استواری
    نه از توفان غم ها می هراسی
    نه از سیل حوادث بیم داری
    غروری در جبینت می درخشد
    نگاهت را فروغی از امیدست
    تو می دانی ، به هر جای و به هر حال
    شب تاریک را صبحی سپیدست
    ز شادی می تپد دل در بر من
    به چشمم برق اشکی می نشیند
    بلی ، اشکی که چشمانم به صد رنج
    فرو می بلعدش تا کس نبیند
    (سیمین بهبهانی)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون

    چه گویمت؟ که تو خود با خبر ز حال منی
    چو جان، ‌نهان شده در جسم پر ملال منی
    چنین که می‌گذری تلخ بر من، از سر قهر
    گمان برم که غم‌انگیز ماه و سال منی
    خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام
    لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی
    ز چند و چون شب دوریت چه می‌پرسم
    سیاه‌چشمی و خود پاسخ سؤال منی
    چو آرزو به دلم خفته‌ای همیشه و حیف
    که آرزوی فریبنده‌ی محال منی
    هوای سرکشی‌ای طبع من، ‌مکن! که دگر
    اسیر عشقی و مرغ شکسته‌بال منی
    ازین غمی که چنین سینه‌سوز سیمین است
    چه گویمت؟ که تو خود باخبر ز حال منی
    (سیمین بهبهانی)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته از تو

    یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را
    تا آب کند این دل یخ بسته ی ما را
    من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان
    من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را
    از دیده برآنم همه را جز تو برانم
    پاکیزه کنم پیش رُخت آینه ها را
    گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
    آمد که کند شاد و دهد شور فضا را
    می خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم
    پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را
    (سیمین بهبهانی)

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دل گرفته جدید

    انتـظارم ، انتظـارم ، انتظارم شـعر بــود
    عاشقت بودم ،نگفتم ، احتکارم شعر بود
    عشق را پنهان نمودم در دل خود روزها
    شامِ تارِ روزهای اشکبارم ، شــعر بـود !
    می سپارم دل به لبخندت ، قرارِ این غزل
    دیر فهمیدم ، قرارِ بی قرارم … شعر بود
    خواستم نفیَت کنم،عشقِ تو در دل داشتم
    ماه رویم چشمهای داغدارم ، شــعر بود !
    آمدی و شعر خوانِ روزهای من شدی
    آمدی و از خـزانم تا بهـارم شعر بود !
    خواستم کاری کنم ، اما همه بر باد رفت
    بعد تو بر سنگ قبرم یادگارم شعر بود !
    “‏امیر طاهری‬”

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته های دلم گرفته جدید

    بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
    ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
    چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا
    چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد
    نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
    به سراغ غزل و زمرمه یار آمده باشد
    از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
    باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
    یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر
    شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
    لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی
    به تماشای من آن لاله عذار آمده باشد
    شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند
    روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته خداجون دلم گرفته

    خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
    تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
    آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست
    گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
    در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند
    اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
    ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی
    تا یک دم از دلم غم دنیا به دربری
    در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست
    آن به کز این گریوه سبکبار بگذری
    سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و گنج
    درویش و امن خاطر و کنج قلندری
    یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
    ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
    نیل مراد بر حسب فکر و همت است
    از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
    حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی
    کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری

    این مطلب را حتما بخوانید  عکس لاکچری دخترونه برای پروفایل

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته خدا جونم

    هر چه می خواهی بکن با این دل دیوانه ام
    دسـت تــو افتــاده فـعـلا اختیار خانــه ام
    باورت کردم ولی آتش نشاندی بر دلــم
    زخم کاری می زنی انگار مــن بیگانه ام !
    بشکن و آتش بزن اما بمان ای مهربان !
    هـر چه می خواهد بیاید بر سر کاشانه ام
    خوب می دانی میان باد و باران و غــزل
    همچنان حیران و سرگردان شده پروانه ام
    تا کجا باید بیایم قاف چشمانت کجاست ؟
    کولــه بار درد دارم رحــم کن بر شانه ام
    سایــه ها دیگــر برای پنجـــره تکراری انـد
    یـک قـدم بـردار مـن با پنجره هـمخانـه ام
    من صبوری میکنم شاید به رحــم آید دلت
    یک سحــر یادت بیایـد کنـج یک ویـرانــه ام
    میسپارم دست تـو مثل همیشه خانـه را
    هر چـه می خواهی بکن با این دل دیوانـه ام

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته آقاجان دلم گرفته

    از سر زلف تو پیداست که سر می خواهی
    از فروپاشی یک شهر خبر می خواهی
    شاخه ی خویش شکستم که عصایت باشم
    تو ولی از من افتاده، تبر می خواهی
    عطر گیسوی تو تا ملک سلیمان رفته ست
    زلف وا کرده ای و شانه به سر می خواهی
    مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
    مصلحت نیست که از هرکه نظر میخواهی
    وصف تو کار کسی نیست بجز “حافظ” و من
    عاشقی اهل دل و اهل هنر می خواهی
    “پوریا شیرانی”

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته حسین جان

    ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
    دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده
    تا بداند که شب ما به چه سان می‌گذرد
    غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
    چند روزی جهت تجربه بیمارش کن
    با طبیبی دغلی پیشه سر و کارش ده
    ببرش سوی بیابان و کن او را تشنه
    یک سقایی حجری سینه سبکسارش ده
    گمرهش کن که ره راست نداند سوی شهر
    پس قلاوز کژ بیهده رفتارش ده
    عالم از سرکشی آن مه سرگشته شدند
    مدتی گردش این گنبد دوارش ده
    کو صیادی که همی‌کرد دل ما را پار
    زو ببر سنگ دلی و دل پیرارش ده
    منکر پار شده‌ست او که مرا یاد نماند
    ببر انکار از او و دم اقرارش ده
    گفتم آخر به نشانی که به دربان گفتی
    که فلانی چو بیاید بر ما بارش ده
    گفت آمد که مرا خواجه ز بالا گیرد
    رو بجو همچو خودی ابله و آچارش ده
    بس کن ای ساقی و کس را چو رهی مست مکن
    ور کنی مست بدین حد ره هموارش ده

    عکس نوشته دلم گرفته

    دانلود عکس نوشته دلم گرفته جدید

    گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی
    گفتم منم غریبی از شهر آشنائی
    گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
    گفتم بر آستانت دارم سر گدائی
    گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
    گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی
    گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
    گفتم بمی پرستی جستم ز خود رهائی
    گفتا جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
    گفتم که توبه کردم از زهد و پارسائی
    گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی
    گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی
    گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
    گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی
    گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
    گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ئی هوائی
    گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
    گفتم حدیث مستان سری بود خدائی

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم بدجور گرفته

    گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را
    تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
    چون آیینه پیش تو نشستم که ببینی
    در من اثر سخت ترین زلزله ها را
    پر نقش تر از فرش دلم بافته ایی نیست
    از بس که گره زد به گره حوصله ها را
    یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
    بگذار که دل حل بکند مسئله ها را!
    “محمد علی بهمنی”

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته نمیدونم چرا

    ﺩﻟﻢ ﻳﻚ ﻛﻮﭼﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﻮﻯ ﺍﻗﺎﻗﻰ ﻫﺎ
    ﺩﻟﻢ ﻳﻚ ﭘﻨﺠﺮﻩ
    ﻳﻚ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺎﺏ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﺩﻟﻢ ﻳﻚ ﺑﺎﻍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﺣﺲ ﮔﻞ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
    ﺩﻟﻢ ﻣﺮﻳﻢ
    ﻫﻮﺍﻯ ﺗﺎﺯﻩ ﻯ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﺩﻟﻢ ﻳﻚ ﺩﺷﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﻻﻟﻪ ﻯ ﻋﺎﺷﻖ
    ﺩﻟﻢ ﭘﻮﻧﻪ
    ﻫﻮﺍﻯ ﺩﻟﻜﺶ ﻭ ﭘﺮ ﻋﻄﺮ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﺩﻟﻢ ﻳﻚ ﺭﻭﺩ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﺝ ﻭﺻﺪﺍﻯ ﺁﺏ
    ﺩﻟﻢ ﺩﺭﻳﺎ
    ﺻﺪﺍﻯ ﺳﺎﺣﻞ ﻭ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﺩﻟﻢ ﻳﻚ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺩﺭﻳﺎ
    ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺑﻰ
    ﺷﻜﻔﺘﻦ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺎﻍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته خدایا دلم گرفته چیکار کنم

    غرق در گنجِ نهانم نشوم فاش به غیر…
    شعله ام … خویش بسوزانم و تاکستان را
    میوه ی نارسِ خورشید، نباید چیدن…
    دست میسوزد و دامن… همه تابستان را.
    خط به خط … نکته به نکته، بسراید غزلم …
    به زمستان و زمین، شرحِ بهارستان را
    زاده ام، گرچه به جبر، زنده ام گر چه به صبر…
    جسم، مهمان و مرید است، شرابستان را.
    “شراره رضوی”

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته از همه چیز

    انتـظارم ، انتظـارم ، انتظارم شـعر بــود
    عاشقت بودم ،نگفتم ، احتکارم شعر بود
    عشق را پنهان نمودم در دل خود روزها
    شامِ تارِ روزهای اشکبارم ، شــعر بـود !
    می سپارم دل به لبخندت ، قرارِ این غزل
    دیر فهمیدم ، قرارِ بی قرارم … شعر بود
    خواستم نفیَت کنم،عشقِ تو در دل داشتم
    ماه رویم چشمهای داغدارم ، شــعر بود !
    آمدی و شعر خوانِ روزهای من شدی
    آمدی و از خـزانم تا بهـارم شعر بود !
    خواستم کاری کنم ، اما همه بر باد رفت
    بعد تو بر سنگ قبرم یادگارم شعر بود !
    “‏امیر طاهری‬”

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته دلم گرفته ولی نمیدونم چرا

    بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
    ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
    چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا
    چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد
    نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
    به سراغ غزل و زمرمه یار آمده باشد
    از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
    باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
    یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر
    شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
    لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی
    به تماشای من آن لاله عذار آمده باشد
    شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند
    روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد

    عکس نوشته دلم گرفته

    عکس نوشته چقدر دلم گرفته

    خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
    تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
    آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست
    گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
    در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند
    اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
    ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی
    تا یک دم از دلم غم دنیا به دربری
    در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست
    آن به کز این گریوه سبکبار بگذری
    سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و گنج
    درویش و امن خاطر و کنج قلندری
    یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
    ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
    نیل مراد بر حسب فکر و همت است
    از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
    حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی
    کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری

    عکس نوشته دلم گرفته عکس نوشته دلم گرفته

ارسال دیدگاه

© تمامی حقوق مطالب برای وبسایت عکس نوشته محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع و شرعا حرام می باشد.
طراحی و کدنویسی : رضا دلیر