عکس نوشته برفی , عکس نوشته پروفایل زمستانی عاشقانه و برفی با زیباترین متن و شعر و تصاویر خاص از زمستانه برفی را در سایت عکس نوشته می خوانید
دلم تنگ می شود
گاهی برای یک دوستت دارم ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
سه روز تعطیلی در زمستان
چهار خنده ی بلند
و پنج انگشت دوست داشتنی
که لابلای انگشتانم جای گیرد
دست مرا محکم تر بگیر
لحظه هایمان را در آغوش بکش
رسالت این فصل سرد
این زمستان، جز این نیست
گرم شویم از عشق
گرم شوم از تو
زمستان كه بيايد
اوضاع بهتر مى شود
كسی به دو عاشق كه از سرما
يكديگر را بغل كرده اند
كاری ندارد …
زمستان است دیگر
دلِ زمین به برف گرم است
من به تو …
باغ در زمستان خاکستری رنگ است
اما
گندم زیر برف، سبز خواهد شد
و من میدانم زیر برفهای یخ زده رویش زیباتر است
عزیزم
زمستان میانمان
ریش سفید کرده است
نمی آیی ؟!
این زمستان، این سوز دلچسب
و این هوای نوبرانه، تنها کنار تو
با یک فنجان چای گرم می چسبد
نیازمند بهارند دستان من
دستانم را بگیر تا جوانه بزند
از پس این زمستان قلب خسته ام
یادمان باشد
با آمدن زمستان، اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم
تا دچار سردی فاصله ها نشویم
سپاس اَت می گویم
بخاطرِ چشم هایی که داری
برای نفسی که می تواند
عصرهایِ زمستان را تسکین دهد
زمستان است و میل های بافتنی می خواهند نبودنت را ببافند
مشتاقانه
رج به رج
و من چه کودکانه دلخوشم
شال گردنی باشم تا حواسم گرم آمدنت باشند
زمستان بود و بی تابی
دلم جایی فدایی شد
نفس در سینه خشکش زد
دلم با تو هوایی شد
من عاشق زمستانم
عاشق این که ببینمت در زمستان آرام راه میروی که
روی برفها زمین نخوری …
گونه هایت از سرما سرخ شده
شال گردن را محکم دور گردنت پیچاندی
دستهایت در جیبت مچاله شده
معصومانه به زمین خیره شده ای
چقدر دوست داشتنی شده ای …
حرفم را پس می گیرم من عاشق زمستان نیستم
عاشق تو ام
هوا دلگیر است …
حالا فکرش را بکن، زمستان هم هست
غروب جمعه هم هست
هوا پر از باران هم هست
و
تو نیستی …!!
باز هم در هوای تو نفس می کشم
سرمای زمستان را با گرمای وجودت عوض می کنم …
زمستان بود و …
برف بود و …
سرما بود …
زمستانی که جز خاطراتِ محوِ تو …
دلم گرمِ هیچ ردپایی نبود …
زمستان سرد نیست
درد است وقتی دست هایم
تنها خودم را به آغوش می کشند
جدایی هایتان را گردن پاییز و زمستان بی زبان نیندازید
آنکه بخواهد بیاید و بماند
زمستان را هم فصل آمدن میکند …
چه سرد است این زمستان بی رحم
ای خورشیده من در من طلوع کن
جسم خسته ی مرا که یخ زده است
از گرمای وجودت آب کن …
بیا که این زمستان بی تو
مرا در آغوش مرگ میکشد
احساس عجیبی به زمستان دارم
برخلقت زیبای تو ایمان دارم
حالابه بغل بگیرم و آبم کن
من روی تنم برف فراوان دارم
شاید زمستان
فصل بهتری برای آمدن باشد
بیخود گول ظاهر عاشقانه ی
پاییز را خورده بودیم
بيا و روی لحظه هايم نازل شو
و از عطر تنت مستانگی دلت را رقم بزن
و نگاهت را به شيدايی دستانم گره بزن
چه می شود !؟
زمستان امسال اتفاق بيفتی ؟
فصل که رخت عوض می کند
دوباره عاشقت می شوم
گیرم زمستان باشد
و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم
عشق تو همین شال پشمی است
که نفسم را گرم می کند
اصلِ زمستان این است
من باشم تو باشی و آغوشت
حالا این وسط برف و باران هم بیاید
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند.
در فصل زمستون که لبو میچسبد
آغوش و فشار و گفتگو میچسبد
پس شعله بخاری ها را کم کن
که فقط زیر پتو میچسبد !!!
شرکت ملی گاز ایران !!!
دلم یک زمستان سخت میخواهد
یک برف
یک کولاک به وسعت تاریخ
که ببارد
که ببارد
که ببارد
و تمام راهها بسته شوند
و تو چاره ای جز ماندن نداشته باشی
و بمانی …
امیدوارم روزای زمستونیت مثل دل من که از
عشق تو لبریزه گرم باشه . روزای زمستونیت قشنگ
گل یخ زمستان تو هستم
اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست
که من مشتاق دیدار تو هست
در فصل زمستون که لبو میچسبد
آغوش و فشار و گفتگو میچسبد
پس شعله بخاری ها را کم کن
که فقط زیر پتو میچسبد !!!
شرکت ملی گاز ایران !!!
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف …
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد مثل
خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه درسته که
هوا رو گرم نمی کنه ولی تورو دلگرم میکنه.
زمستونتون مبارک
نه برف مرا مى ترساند و نه سرما
ولى در اين حجم سنگين تنهايى ام
براى گرم شدن بهانه اى ندارم
جز اين كه دوستت داشته باشم…
فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم …
گیرم زمستان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم !
عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند !
داره برف میاد به اسمون نگاه کن هروقت برف سیاه بارید بهم خبر بده ، اون موقع من دیگه دوستت نخواهم داشت